تابع وجودمن با مجانب لطفت
در کرانه بالا با تو میکند صحبت
ازنزول تدریجی خسته شد نمودارم
درتقعرمنفی من فقط تورا دارم
همچو موج سینوسم دل پریش ودرمانده
باتناوبی ((هرروز مثل روزآینده)
تاب میخورم درخودحول محوری معلوم
گاه مثبت و منفی گاه میشوم معدوم (صفر)
درمیان اعدادم لیک گنگم وخاموش
با تبسمی گویا می کشیم در آغوش
اوج بینش من تا قعرقوس نادانی
عالمم به جهل خود.دلبرا تو میدانی
شیب بودنم هردم میل میکندبه عدم
تا تو بودی وهستی.ازوجود دم نزدم
(کل من علیها فان)سرنوشت این ایوان*
(وجه)باقی ساقی میشود نسیب جان
تو از وجود مطلق من در دیار نسبت
نسبت نشان مطلق داند ولی به نسبت
منحنی عمر من ازنیاز شد آغاز
باپیام (ارجع) تو بسته میرسم به تو باز
نظرات شما عزیزان: